مراسم ترحيم يكي از اقوام نزديك ما در شيرگاه برگزار شد و ما خودمون رو به آنجا رسونديم. شيرگاه در مسير جاده فيروزكوه قبل از قائم شهر قرار داره و يك بهشت واقعي هست. مراسم تو يك مسجد بود. هوا شرجي و من نميدونم اين همه آدم ريخته بودن تو مسجد. 5 تا پنكه سقفي بود كه 2 تاش خراب بود. اون دو تا هم جوري ميچرخيد كه هر لحظه احتمال افتادن داشت. به هر كي يك بشقاب يك بار مصرف داده بودن كه مردم باهاش خودشونو باد ميزدند. بيچاره ها تا ديدن ما تهروني هستيم به جا يك بشقاب دو تا بهمون دادن. بعد هم هي آب يخ آوردن، پشتي دادن. ديگه ما از خجالت مونده بوديم چكار كنيم. مردم به اين مهمان نوازي عوض اينكه يكي ديگه از اين كمبود امكانات خجالت بكشه اينا شرمنده بودن. غذا رو اول به مردونه دادن بعد 15 تا زن و مرد آستين هارو بالا زدن و همه ظرفها رو شستند. بعد خشك كردن و تند تند غذاي خانومها رو دادن. يعني برا زن و مرد با هم بشقاب نبود. زن و مردها حداقل 15 سال از سنشون بيشتر بودن. موقعي كه داشتيم سر صبح برميگشتيم ظرفهاي شير دوشيده از گاوها تو جاده بود و پير زن هايي كه نميدونم كجا ميرفتن.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
5 comments:
چند سال پیش که شیرگاه رفتم، با منظرهای روبرو شدم که فقط تو خیالم جایی با اون طبیعت کمنظیر رو تصور میکردم. همونطور که گفتی یه بهشت واقعیه. تجربه مهماننوازی مردمش رو هم هیچوقت فراموش نمیکنم.
ولی از اون قسمتش که مردا اول غذا خوردن اصلا خوشم نیومد و از اون مواردی بود که چندین بار در طول روز بهم یادآوری میکنن که هنوز تو همین مملکت هستم!
اگر ادعای مردی و مردانگی داریم توی برنامهریزیهای اینطوری، خوبه که کمی هم به خانوما توجه کنیم.
این رو برای کل ایران و جدا از مطلب و مکانی که نوشتی میگم. جدای از فرهنگ و رسوم و عقاید مناطق مختلف که بعضی جاها اگر هم کسی بخواد، نمیتونه خلافش عمل کنه.
وبلاگ جدیدت هم مبارک باشه! امیدوارم شرایطت طوری بشه که فقط از شادی و رضایت و امید توش مطلب ببینیم.
ببينم. من تا comment شما رو ديدم شاخ در آوردم. من كه هنوز به كي نگفتم اين وب لاگ رو ميخوام باز كنم. شما چه طوري اين وب لاگو پيدا كردن؟
ولي واقعا ممنونم از Comment شما
واي اين چرا اين طوري تايپ ميشه
سلام
اين ماجرا براي چند سال پش هست؟
تاريخ كه براي 3 سال پيشه
www.shirgah.ir
www.gh-shirgah.tk
www.shirgah-pro.blogfa.com
Post a Comment